سرخط خبرها

نگاهی کوتاه به زندگی و آثار پیر آگوست رنوار، به مناسبت سالروز تولدش

  • کد خبر: ۵۹۷۱۶
  • ۰۸ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۷
نگاهی کوتاه به زندگی و آثار پیر آگوست رنوار، به مناسبت سالروز تولدش
«پیر آگوست رنوار» است. کسی که به گواهی تقویم، زادروزش است. او ۲۵ فوریه سال ۱۸۴۱ به دنیا آمد. نامش با سبکی از نقاشی گره خورده است که الان پیروان زیادی در سرتاسر دنیا دارد و هنرمندان زیادی برای بیان خود از آن استفاده می‌کنند. سبکی که نگاه زیباتری به جهان اطرافش دارد و همه چیز را براق‌تر و رنگین‌تر می‌بیند.
امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - آدم‌هایی که به امید حافظه بلندمدت فرزندان و نوادگانشان هستند، خاطرشان به راحتی بعد از چهار نسل یا اگر خیلی خوش اقبال باشند، بعد از پنج نسل، از یاد می‌رود. دیگر ازبین آیندگان آن مرحوم، کسی نمی‌ماند که اسم آن خدابیامرز را هم به یاد بیاورد، چه برسد به اینکه بخواهد یادش بیاید که جد بزرگ بزرگ بزرگش، در فلان تاریخ به دنیا آمد و در فلان تاریخ هم رختش را از دنیا بست.
 
خاطرات و ماترکشان، مثل غبار در طوفان ناپدید می‌شود و انگار چنین کسی اصلا وجود نداشته است، مگر آدم‌هایی که همه چیز را ثبت و ضبط می‌کنند. از خودشان، نوشته یا کتاب و نقشی بر دیواری و بومی باقی‌ می‌گذارند و به قول معروف، خودشان را ابدی می‌کنند. اگر آن ثبت شده ها، از گزند روزگار در امان بمانند و شامل کتاب‌ها و نقش‌هایی نشوند که سوزانده و ویران شده اند، آن وقت تازه برای بررسی ارزش واقعی آن ها، زیر تیغ کاتبان و هنرمندان در موزه‌ها می‌روند؛ به همین دلیل است که هنرمندان قدیم، برای حفظ نقش‌های آثارشان و صلابت تندیس هاشان، متوسل به هزار ترفند می‌شدند.
 
ترفند‌هایی که اگر نبودند، الان خیلی از اسم‌های بزرگ هم وجود نداشت. اسم‌هایی که از قلمشان هنوز بعد از گذشت این همه سال، رنگ می‌چکد و صدای چکششان بر پیکره سنگی در کوچه‌ها به گوش می‌رسد. یکی از همین آدم‌ها که هنرمندان و هنردوستان، اسمش را به خوبی می‌دانند، «پیر آگوست رنوار» است. کسی که به گواهی تقویم، زادروزش است. او ۲۵ فوریه سال ۱۸۴۱ به دنیا آمد. نامش با سبکی از نقاشی گره خورده است که الان پیروان زیادی در سرتاسر دنیا دارد و هنرمندان زیادی برای بیان خود از آن استفاده می‌کنند. سبکی که نگاه زیباتری به جهان اطرافش دارد و همه چیز را براق‌تر و رنگین‌تر می‌بیند.
 
سبکی که در آن اصول مکتب طراحی دقیق، سایه روشن کاری‌های پیچیده، ژرفانمایی‌های فنی و کمپوزیسیون (ترکیب بندی) متعادل و معماری گونه رعایت نمی‌شود و در آن نقاش، آزادانه قلمش را با ضربه‌های کوتاه و پررنگ روی بوم می‌چرخاند. «سبک امپرسیونیسم»، انقلابی بین طرح‌های کلاسیک و رئالیته بود که از نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی در ذهن نقاشان نوگرا متولد شد. درهرصورت، رنوار در شهر کوچک لیموژ به دنیا آمد. او فرزند خیاطی بود که با هفت برادر و خواهرش، زندگی فقیرانه‌ای را می‌گذراند. سال ۱۸۴۵ پدرش تصمیم گرفت با خانواده به پاریس مهاجرت کند و زندگی خود و بچه‌های کوچکش را تغییر دهد. مهاجرتی که باعث ظهور یکی از نقاشان بزرگ تاریخ شد. او از همان کودکی علاقه اش به نقاشی را به همه و مخصوصا والدینش ثابت کرد. ولی گاهی چرخ زندگی بر وفق مراد آدم نمی‌چرخد. زندگی رنوار تا بیست ویک سالگی صرف کار‌های مختلفی شد.
 
از نگهبانی موزه لوور تا کار‌های تجاری و باربری و هزارگونه کار مربوط و نامربوط دیگر را انجام داد تااینکه بالاخره راهش را پیدا کرد. در سال ۱۸۶۲ برای تحصیل فن نقاشی پیش «شارل گلیر» رفت و در آتلیه او با اشخاصی دیدار کرد که بعد‌ها نامشان در تاریخ هنر ماندگار شد؛ «فردریک بازیل»، «اسکار کلود مونه» و «آلفرد سیسیلی» انگلیسی. او به سرعت درک کرد که این آدم ها، راه جدیدی را در نقاشی پیدا کرده اند و با آن‌ها طرح رفاقت ریخت. معاشرت با آن‌ها منجر به آشنایی با دیگر نقاشان شد. «پل سزان»، «کامی پیسارو»، «تئودور روسو»، «ژان فرانسوا میه» و «ادوارد مانه» از هنرمندانی بودند که با رنوار هم سو شدند. خیلی زود رنوار عضو جدید گروه شناخته شد و چهار جوان بی نام ونشان، قدم‌های بزرگی با یکدیگر در هنر نقاشی برداشتند.
 
با هم شروع به برپایی نمایشگاه‌هایی با سبک نقاشی جدید و نوظهور امپرسیونیسم کردند و تا هفت دوره، نمایشگاه گروهی برگزار کردند. رنوار از این هم پیش‌تر رفت و به مدت پنج سال نمایشگاه انفرادی برگزار کرد، ولی دریغ از یک پول سیاه از فروش آثار! مردم این نوع کار را نمی‌پسندیدند و ازسوی دیگر هنرمندان هم طرد‌ می‌شدند؛ چون قواعدی را که به آن ایمان داشتند، در آثار این نوظهوران نمی‌دیدند تااینکه رنوار به دلیل مسائل مالی و فقر، تصمیم به حراج آثار خود گرفت.
 
سال‌ها گذشت تا از کارش استقبال شود. بعد از آن، موقعیت مالی خوبی پیدا کرد و با دختر اصیل زاده‌ای ازدواج کرد. هرچند رنوار در زندگی اش با خوشحالی علاقه اش را دنبال می‌کرد، بیشتر از ۲۰۰ تابلو کشید، توانست «مدال لژیون» را به سینه بزند، کارش را موزه لوور خریداری کرد و بزرگ شدن فرزندانش را دید، ولی ۹ سال آخر عمرش را در انزوا و با بیماری روماتیسم گذراند. سرنوشتی که به ناچار یقه او را هم گرفت. او در غــــروب پاییزی روز ۱۷ دسامبر ۱۹۱۹ درحالی که توان حرکت را از دست داده بود، در دهکده کوچک «کانی» درگذشت. از معروف‌ترین آثارش می‌توان به «ضیافت در شب»، «نهار قایق رانان» و «آسـیاب گالت» اشاره کرد.
 
 
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->